یاداشت های سید کاظم حجت

ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

بسمه تعالی
سلام خدمت شما عزیزان
مجموعه مقلات و یاداشت های بنده در این وبلاگ قرار دارد.
از بازدید شما ممنون.

سید کاظم حجت


بررسی اصطلاح وهن دین و مذهب

شنبه, ۱ اکتبر ۲۰۱۶، ۱۲:۵۶ ب.ظ

بررسی اصطلاح وهن دین و مذهب


بر هیچ متفقهی پوشیده نیست که «وهن مذهب یا دین» قاعده ای فقهی نمی باشد تا تحت عنوان قواعد فقهیه بحث شود‌.


وهن در لغت؛ به معنای تضعیف و سست نمودن کسی یا چیزی است.(۱) 


و در اصطلاح گفته اند: وهن دین و یا مذهب به معنای سبک جلوه دادن دین و مذهب در انظار عمومی دیگر ادیان و یا مذاهب است.


گفته شده: «عنوان وهن دین یا مذهب، یک عنوان ثانوی است؛ و فقها پیرامون برخی از احکام به وهن دین و یا مذهب استناد می‌کنند و می‌گویند: هرکارى که باعث وهن دین و مذهب گردد حرام است و باید از آن اجتناب شود.»


قبل از آن که این مطلب را نقد کنیم اول باید معنای حکم اولی و ثانوی را بدانیم:

آیت الله مصباح یزدی در این باره می گوید: «...شارع مقدس همان‌‌گونه که احکام اولیه را برای موقعیت‌های عادی وضع کرده، برای موقعیت‌های خاص نیز احکام ثانویه را وضع کرده است و از این جهت احکام ثانویه نیز در زمره احکام اسلام به شمار می‌آیند و موقتاً جایگزین احکام اولیه می‌‌شوند. البته‌ برخی احکام ثانویه در کتاب و سنت ذکر شده‌اند، اما بسیاری از آنها در این منابع نیامده‌اند، ولی به فقیه اجازه داده شده است که با توجه به عناوین ثانویه به استخراج آن احکام بپردازد.

محض نمونه، کسی که می‌خواهد نماز بخواند، باید وضو بگیرد، و اگر غسل بر او واجب شده باشد واجب است که برای نمازش غسل کند. از سویی، وجوب وضو و غسل از احکام اولیه و ناظر به وضعیت عادی است که هم بدن سالم است و آب برای آن ضرر ندارد، و هم آب در اختیار انسان است. اما اگر به علت بیماری شست‌وشوی بدن با آب زیان داشته باشد یا به دلیل عدم دسترس به آب، نتوان وضو گرفت، وجوب تیمم به منزله حکم ثانوی جایگزین وجوب وضو یا غسل می‌‌شود. از این جهت می‌گویند اگر آب در اختیار نداشتید یا آب برای بدن شما ضرر داشت، تیمم جایگزین و بدل اضطراری وضو و غسل می‌شود. وقتی احکام اولیه و نیز احکام ثانویه که آنها را احکام اضطراری نیز می‌خوانند، در متن قرآن و روایات ذکر شده باشد، از این نظر هیچ‌گونه تفاوتی بین آنها ملاحظه نمی‌‌شود، اما در مواردی که در قبال احکام اولیه، احکام خاصی که متناسب با اوضاع اضطراری و استثنایی باشند، به‌ویژه در شرع ذکر نشده است، با لحاظ عناوین ثانوی کلی که در شرع بدان‌ها تصریح شده، فقیه خود آن احکام را کشف می‌کند. مثلاً در شرع مقدس «قاعده نفی عسر و حرج» وضع شده است و از جمله خداوند دربارة آن در قرآن می‌فرماید:

وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ؛‌ و [خداوند] در دین [اسلام] هیچ تنگی و دشورای ننهاده است.

با توجه به قاعده مزبور، می‌گویند احکام اولیه باید اجرا شوند، مگر آنکه موجب عسر و حرج گردند؛ زیرا اسلام نمی‌پسندد که بندگان خدا در انجام تکالیف خود با مشقت و حرجی تحمل‌ناپذیر روبه‌رو شوند و در مواردی که حکم ثانوی و اضطراری در شرع نیامده، فقیه اجازه دارد وظیفة مردم را مشخص کند و احکام ثانویه را در اختیار آنها بگذارد.»(۲)


حال که معنای حکم ثانوی روشن شد، آقایانی که بعضی از مسائل را بنابر حکم ثانوی بخاطر وهن دین یا مذهب حرام اعلان می کنند، لطفا مستند شرعی این حکم را بیان نمایند!


آیا حکم ثانوی کلی در شرع وجود دارد که مساله حرمت بخاطر وهن دین یا مذهب از آن کشف شود؟

به عبارتی دیگر آیا برای چنین عنوان ثانوی مستند شرعی وجود دارد؟


بعضی ها کوشش کرده اند برای وهن دین و مذهب مستنداتی از قرآن و سنت ارائه کنند، اما متاسفانه مستندات آنها هیچ گونه دلالتی ندارد.


قرآن:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ.(۳)

ای کسانی که ایمان آورده اید (در خطابتان به پیامبر) مگویید راعنا (یعنی ما را رعایت کن) و بگویید انظرنا (یعنی به ما نظر کن. زیرا عبارت اول در نزد یهود به معنی نفرین است) و (فرمان خدا را) بشنوید ، و برای کافران عذابی دردناک است.(ترجمه آیت الله مشکینی)


وجه استدلال: 

گفته شده علت نهی خداوند سو استفاده ای دشمنان است، و با توجه به قاعده العلة تعمم و تخصص، می توان گفت بی منطق نشان دادن دین نیز دست آویزی برای  سوء استفاده دشمنان بر علیه دین است که حرام خواهد بود.


اشکال:

اولا یهود سو استفاده نمی کرد از کلمه (راعنا) بلکه چون این کلمه در زبان عبری معنایی دیگر داشت آن ها مسلمین را مسخره می کردند!


امام باقر علیه السلام فرمود: کلمه «راعنا» در لغت عبرى دشنام و منظور یهود همان دشنام بود.

قتاده میگوید: این کلمه ایست که یهود آن را بنحو استهزاء و مسخره میگفتند عطا میگوید: این کلمه ایست که انصار آن را در جاهلیت بکار میبردند و در اسلام مورد نهى واقع شد.

سدى میگوید: این تنها گفتار یک یهودى است و آن رفاعة بن زید بود و منظور او همان رعونت و حماقت است و مسلمین از آن بازداشته شدند.

و برخى گفته‏اند: معناى آن نزد یهود «بشنو هرگز نشنوى» میباشد.(۴)


با توجه به این معانی واقعا موجب تمسخر می باشد و در عرف هم بسیار اتفاق افتاده است که بعضی ها ندانسته از کلماتی استفاده کرده اند که معنای مسخره ای داشته است و مورد تمسخر دیگران واقع شده اند.

مانندی شخصی که وقتی رفته بود مکه و چون نباید در حال احرام سر پوشیده باشد، به همین لحاظ ماشین هایی سر باز هست تا حجاج سوار آن بشوند و مشکل شرعی پیدا نکنند. آن ماشین ها اسم مخصوصی دارند که هم وزن با کلمه حشفه می باشد، و این شخص وقتی از حج بر گشته بود بجای آن که بگوید سوار بر آن ماشین میشده، می گفت بله ما که آنجا بودیم سوار بر حفشه می شدیم و فلان جا می رفتیم... بیچاره ندانسته حرفی میزد و مورد استهزاء قرار می گرفت.


و وهن مذهب و دین چنان که گفته اند یعنی «سبک جلوه دادن دین و مذهب در انظار عمومی دیگر ادیان و یا مذاهب است.» نه مورد تمسخر قرار گرفتند، و الا چه بسیار اعمالی که دیگران مسلمین یا شیعیان را بخاطر آن تمسخر می کنند، مانند سینه زنی، پس آیا این عمل هم بنابر وهن مذهب حرام است؟


ثانیا باید اطمینان حاصل کرد آنچه به عنوان علت در مساله ای بیان شده است، واقعاً علت باشد. چیزی که در احکام شرعی به ندرت یافت می‌شود. معمولاً در احکام شرعی و تعبدی اگر چیزی هم در لباسِ علت ظاهر می‌شود، چه بسا واقعاً علت نبوده و به قول معروف در بین فقها، حکمتِ حکم باشد. شما از کجا فهمدید واقعا علت نهی سوء استفاده بوده است؟


سنت:

امام صادق ع می فرماید: «مَعاشِرَ الشیعةِ! کُونوا لَنا زَیْنا وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا، قولوا لِلنّاسِ حُسْنا، واحْفَظوا ألْسِنَتَکُمْ وَکُفُّوها عَنِ الفُضولِ وقَبیحِ القَوْلِ(5)؛ ای گروه شیعه! زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیکو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ کنید و آن را از زیاده روی و زشت گویی بازدارید.»

روایات متعددی به همین مضمون نقل شده است.


وجه استدلال:

امام ع به عنوان یک قاعده کلی بیان می کنند که موجب قبیح نشان دادن دین نباشید. این قاعده تمام اعمالی که  موجب می شود دین در نگاه ناظر بیرونی قبیح و بی منطق نشان داده شود، را در بر گرفته و با توجه به صیغه نهی باید گفت دال بر حرمت چنین اعمالی است.


اشکال:

اولا از آخر روایت و روایات مشابه آن وهن در دینداری فهمیده می شود نه وهن در دین یا مذهب! 

ثانیا بر فرض وهن در دین یا مذهب فهمیده شود پس معنای دیگری برای وهن در دین و مذهب ارائه کرده است، که عبارت است عمل نکردن به دستورات دینی.


روایات دیگر هم ارائه کرده اند که یا مشکل سندی دارد و یا دلالی! تنها همین روایت را بیشتر مستمسک قرار می دهند، که عدم دلالت این روایت  بر متفقه مخفی نیست.


در کنار قرآن و سنت به عقل نیز استدلال کرده اند:


عقل:

۱. از نظر عقل وهن هر آنچه نزد مولی محترم است خروج از رسم عبودیت و طغیان در برابر مولی است لذا از نظر عقل هر آن عملی که موجب وهن دین و‌ مذهب شود موجب استحقاق عقوبت و مذمت است.


اشکال:

از نظر عقل شکر منعم و خالق واجب است، و مخلوق نباید نافرمانی مولی را انجام دهد. چون همان طور که قبلا اشاره شد و از حدیث امام صادق ع استفاده شد که انجام ندادن واجبات و مرتکب شدن محرمات موجب وهن دین است و عقل هم این مساله را محکوم می کند. پس وهن دین مرتبط با انجام دادن و ندادن دستورات الهی می باشد.


۲. اگر عمل مستحب یک مسلمان باعث بد بینی جامعه و ‌مردم دیگر ادیان نسبت به دین و یا مذهب شود، از باب قاعده تقدیم اهم این کار را باید ترک کرد زیرا خدشه دار نشدن و تضعیف نشدن دین و‌ مذهب مهمتر از انجام یک عمل مباح یا تطبیق مستحب و واجبی بر مصداق خاص است.


اشکال:

اگر به دنیای امروز نگاه کنیم این نکته را باید قبول کنیم که بسیاری از اعمال اعم از واجبات و مستحبات ما در نظر دیگران بی منطق و بی معناست، پس آیا از بسیاری از اعمال حتی واجبات دست بر داریم؟ در حالی که یک سری از اعمال و رسومات بین ادیان الهی و حتی غیر الهی مشترک و مشابه است. وقتی خود آنها اعمالی به اصطلاح وهن آمیز دارند چرا دین و مذهب ما در نظر آنها موهن معلوم شود؟

حفظ دین واجب است اما نه با زیر پا کردن آن بخاطر دیگران بلکه باید به طور صحیح معرفی گردد و فلسفه اعمال بیان شود.


بر فرض ما قبول کنیم که بخاطر وهن دین می شود بعضی اعمال را ممنوع کرد، اما باید دانست آیا واقعا موجب وهن است یا تصور ما چنین است!

چنان که یکی از فقها در باره وهن آمیز بودن حد رجم می گوید: «چنانچه حقیقة مستلزم وهن اسلام باشد مى‏توان شیوه اجراى آن را تغییر داد، ولى با تخیل نباید دست‏به حکم اسلام برد».(۸)

یکی دیگر از فقها در مورد لزوم استفاده ابزار خاص مثل رجم و شمشیر در اجرای مجازات گفته است: «تغییر آن جایز نیست و آنچه موجب وهن اسلام و مسلمین است این است که مسلمانها در برابر کفار و قوانین لائیکی و غیر مبتنی بر رسالات انبیا خود باخته باشند و از مواضع اسلامی خود تنازل کنند این قوانین هزار و چهار صد سال بر دنیای وسیع اسلام حاکم بوده و همیشه کفار و بیگانگان بر داشتهای سوء و معترضانه از آن داشته‏اند و مسلمانان به آن کمترین توجهی نداشته‏ اند.»(۹)


نکته اصلی: 

ملاک در وهن چیست؟

در این مورد چهار احتمال وجود دارد که هر کدام باید جداگانه بررسی شود:

الف: بگوئیم عملی مصداق وهن است که عقلاء عالم در جمیع ازمنه و امکنه آن را نپذیرند و مورد خوش‌آیند آنان نباشد. 

اولا بر فرض قبول میگوییم عقلا عالم عزاداری و انواع آن را رد نکرده اند و الا نباید تعدادی قابل توجهی در سراسر دنیا به این مسائل روی بیاورند و هر سال هم به آن اضافه می شود.

ثانیا: بر فرض که عقلا هم قبول نکنند، می‌گوئیم شارع آنها را در این مورد تخطئه نموده و این قاعده کلی  است که شارع می‌تواند در برخی موارد عقلاء را تخطئه کند، و این یک امری است که هر آشنای به فقه و اصول آن را می‌داند و هیچ مخالفی ندارد. آری شارع نمی‌تواند حکم عقل را تخطئه کند و این یکی از موارد افتراق عقل و عقلاء است که در مباحث خارج اصول به تفصیل در مورد آن بحث شده است.

ب: ملاک وهن عملی باشد که مطابق طبع انسان نبوده و نفس انسان از آن نفرت داشته باشد، در این فرض می‌گوئیم طبع هیچ انسانی از این اعمالی که در عزاداری ها انجام می گیرد تنفر ندارد. اگر قرار بود تنفر داشته باشد باید اصلا مورد عمل تعداد قابل توجهی از انسان ها قرار نمی گرفت.

ج: معیار وهن بگوئیم عمل یا قولی است که مطابق میل افراد غیر متدیّن نباشد. نتیجه این فرض آن است که بسیاری از احکام اسلام در عبادات و جزائیات و معاملات و سیاسات و حتی برخی از اخلاقیات را موهون بدانیم، حتی باید امر به معروف و نهی از منکر را دخالت در امور دیگران بدانیم و باعث وهن تلقی کنیم، باید جهاد و شهادت در راه خدا را موجب وهن بدانیم.

د: ملاک وهن عملی است که فاقد هر گونه توجیه عقلی، یا نقلی باشد. این فرض به نظر می‌رسد معنای صحیح وهن باشد، و ما و دیگران در مقالات و کتبی که در این باره نوشته ایم هم عقلا و هم نقلا شعائر حسینی را توجیه و فلسفه آن را بیان نموده ایم.


آیت الله العظمی صانعی که از مراجع قم و از شاگردان مرحوم امام خمینی ره و به اصطلاح از روشنفکر ترین مراجع امروزی است در باره قمه زنی میگوید:

« ساس قمه زنی عشق و محبت است، همین عشق و محبت است که انسانها بدون اختیار قمه می زنند، قمه زدن یعنی عشق، نمی شود جلوی آن را گرفت، جلوگیری از آن اشتباه است، عشق و علاقه است که قمه می زند بعد هم خوب می شود. قمه زنها سابقه نداره که ضرری دیده باشند، اینکه بعضی از آقایون فکر می کنند ضرر دیده اند اشتباه می کنند. قمه زدن نه تنها ضرر ندارد بلکه نفع هم دارد. هم نفع روحی دارد، عقده اش را گشوده است، علاقه اش را ابراز کرده است و هم نفع بدنی دارد.»(۱۰)


آیت الله العظمی سید صادق روحانی از مراجع قم و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی خوئی ره در باره شعائر حسینی مانند قمه زنی در این زمان در پاسخ به استفتائی می فرماید: 

« ابلاغ پیام یک نهضت و انتقال آن به نسل‏‌ها و ملت‌‏ها، قطعاً باید با نوعى تجمع، شعار و ابراز احساسات‏ خاص همراه باشد، چنانچه این مراسم در ابلاغ پیام مسیح از سوى کاتولیک‏‌ها و احیاى آیین‌هاى خاص در روز جهانى کار، پیام آزادى ابراهام لینکن (فروزاندن مشعل آزادى) با تجمع‏ در زیر مجسمه آزادى، در همه ملت‌‏ها با آداب و رسوم مختلف‏ دیده مى‌‏شود. طبیعى است که ابلاغ پیام عاشورا به ملت‌‏هاى‏ مسلمان و آزادی‌خواه، لازم است از طریق یادآورى شعارها، کلمات، و خطبه‏‌هاى شهداى عاشورا باشد و این به جز از طریق‏ اقامه مراسم عزادارى و یاد یادآوران، راه دیگرى ندارد. اگر امروزه وسایل ارتباط جمعى گسترده شده است، بهتر است از آنها نیز استفاده شود. قطعاً امام حسین (علیه السلام) یکى از رادمردان و آزادى‌خواهان دنیا است. مهاتما گاندى در نهضت استقلال‏‌طلبى خود در هند، از نهضت کربلاى  امام حسین (علیه السلام) الهام گرفته است، چنانچه مارتین‏ لوترکینگ رهبر سیاه پوستان آمریکا از نهضت گاندى الهام ‏گرفته است. اخذ و اقتباس از روش‌ها، سیره‌‏ها، الگوها، ویژه‏ جامعه و اشخاص معین نیست و تنها اختصاص به جهان اسلام‏ ندارد. شواهد تاریخى این مسأله را ثابت مى‌‏کند. چه این‏ مبارزه و نهضت، مبارزه منفى باشد یا مثبت، سیاسى باشد یا اقتصادى، پس نهضت و قیام امام حسین (علیه السلام) به عنوان مرد آزادی‌خواه، نه تنها در گذشته بلکه در هر عصر و زمان زنده‏ بوده و براى آزادى‌خواهان پیام دارد. به قول آن نویسنده، قیام‏ مسیح پیام ندارد اما نهضت و قیام حسین (علیه السلام) داراى پیام است. قطعاً این پیام نه در انحصار یک قوم و نه مخصوص یک زمان‏ معین است، بلکه حتماً این پیام فرازمانى و فرامکانى مى‏‌باشد.»(۱۱)


شعائر حسینی به تمام انواع نه تنها موجب وهن نیست بلکه موجب تقویت دین می باشد و وقتی اینگونه شد به قول آیت الله سید محسن حج و آیت الله روحانی و بزرگانی دیگر می توان فتوا به وجوب کفایی داد.


واقعا جای تعجب است که بعضی ها که مدعی فقاهت و مرجعیت هستند در دفاع از حد رجم کتاب می نویسند و آن را توجیه می کنند، اما وقتی نوبت به بعضی از شعائر حسینی می رسد آن را بدعت می نامند! با وجود روایات فراوان و ادله محکم و اقوال بزرگان چگونه اینگونه فتوا می دهند؟

مصلحت اندیشی کردید و  بنابر حکم ثانوی فتوا به حرمت دادید، اما حق توهین به شعائر حسینی را ندارید.


توهین به شعائر حسینی از گناهان کبیره است و به قول والدی الفقیه آیت الله سید محسن حجت دام ظله هر کسی این مسائل را خرافه میگوید خود او خرافه است.


سخنی از دکتر ماربین آلمانی :

در صفحه  196 کتاب (المجالس السنیه) نقل از رساله  حکیم آلمانی دکتر ماربین آمده است:


ریاست روحانی بعد از امام حسین (ع) در اولادش، یکی پس از دیگری بوده است و آنان نیز برگزاری عزای حسین را جزء بزرگی از مذهب قرار داده اند و این حادثه ی سیاسی را هر جزء آنرا لباس مذهب پوشانیده اند، و هر چه پیروی علی (ع) بیشتر قوت گرفته، ذکر مصائب حسین (ع) را آنان بیشتر اعلان و آشکار کردند و هر چه امر ولایت وسعت پیدا کرده قدرت و ترقی آنان نیز بیشتر شده، و کسانی که عارف به مقتضیات وقت بودند شکل مصائب حسین (ع) را کم کم تغییر می دادند تا هر روز به سبب نیکو انجام دادن آن، این مراسم زیاد شده تا جائیکه امروز کار به جائی رسیده که در هر جائی که شیعه پیدا شود مظهر و جلوه بزرگی از مراسم به چشم می خورد تا اینکه مراسم و عزای حسینی جزء جزاش بین اقوام و اهل ملل دیگر نیز مخصوصا در چین و هند جریان پیدا کرده و عمده وسیله ی تأثیر این مراسم در هند آنست که مسلمانان طرز عزا را شبیه اقامه ی عزای هندی ها اقامه می کنند، و قبل از صد سال برگزاری عزای حسین (ع) در هند کاملا شایع و ظاهر نبوده و در این مدت کم شهرهای هند از اول تا آخرش را فراگرفته و ظاهر و معلوم است که هر روز در زیادتی است و بعضی مورخین بعلت نداشتن اطلاع بر کمیت و کیفیت این سوگواری و رواج آن سخنانی بدون علم گفته اند و عزاداری پیروان حسین (ع) را دیوانگی توصیف کرده اند، و ابدا از تغییرات و دگرگونی هائی را که همین عزاداری در اسلام بوجود آورده خبر ندارند، و نهضت ها و هیجان مذهبی و حس سیاسی که از فرقه ی شیعه از برپائی این عزاداری ها پیدا شده مثل آن از هیچ گروهی و قومی دیده نشده است، و ترقیاتی که در این صد سال برای پیروان علی همان کسانیکه اقامه ی این عزاداری را برای خودشان شعار اخذ کردند در هند بوجود آمده برای انسان قطع و جزم می آورد که آنان پیروان بزرگترین وسیله ی ترقی هستند هم چنانکه پیروان علی و حسین (ع) در همه ی بلاد هند انگشت نما است و آنان میان اهل هند از نظر شماره در درجه ی سوم قرار دارند و هم چنین در سایر شهرها.

و وقتی که ما مبلغین و مبشرین خودمان را با همه ی خرج و قدرت و ثروت که در اختیار آنان گذاشته می شود با فرقه ی شیعه مقایسه می کنیم می بینیم که مبلغین و دعوت کنندگان ما بقدر ده یک فرقه ی شیعه پیشرفت نکرده اند اگر چه بزرگان دین ما نیز مردم را با ذکر مصائب حضرت مسیح محزون و اندوهناک می کنند، ولی نه به شکل مراسم پیروان حسین ممکن است که علتش آن باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین به آن درجه ی مؤثر و درد آور نباشد، بنابراین وظیفه مورخین ما این است که به حقایق رسوم و عادات دیگر اطلاع پیدا کنند و آنان را نسبت جنون ندهند.

سپس این محقق آلمانی می گوید: (ما اروپائی ها به مجرد اینکه حرکاتی را ظاهرا از مراسم ملی و مذهبی گروهی دیدیم که مخالف عادات ما است، او را نسبت جنون و وحشیگری می دهیم و ما غافل هستیم از اینکه اگر به این اعمال رسیدگی کنیم می بینیم که آن مراسم عقلائی و سیاسی است، هم چنانکه آنرا در همین فرقه ی شیعه مشاهده می کنیم و در این گروه با بهترین وجه آن را می بینیم، و آنچه بر ما لازم است آنست که ما به حقیقت و رمز عادتها و تقلیدهای هر گروهی نظر کنیم، و گرنه اهل آسیا نیز بسیاری از عادات ما را منافی و مخالفت آداب می شمارند و نداشتن تهذیب و انسانیت بلکه وحشیت اسم می گذارند، و علاوه بر آن منافعی که آن اثر طبیعی همان هیجان طبیعی است که آنان اعتقاد دارند که در برگزاری مجلس سوگواری حسین (ع) در آخرت برای آنان درجاتی عالی و برتری هست.


سید کاظم حجت

۱۳۹۵/۷/۹ کابل

حوزه علمیه

 حضرت آیت الله العظمی حجت ره


(۱) فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق و مصحح: دکتر مخزومى، مهدى، دکتر سامرائى، ابراهیم، ج 4، ص 92، واژه‌ی «وهن»، ‌نشر هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق.

(۲)مصباح یزدی، بهترین‌ها و بدترین‌ها از دیدگاه نهج‌البلاغه، گفتار بیست و یکم:تفاوت بدعت با احکام ثانویه و احکام حکومتی.

(۳) سوره بقره آیه ۱۰۴.

(۴) ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن

(۵) . امالی صدوق، ص 327، ح17؛ مشکوة الانوار، ص 173؛ منتخب میزان الحکمة، ص239.

(۶) مصباح الشریعه، ص ۱۰۳.

(۷) -تحف العقول / النص / ۳۳۳  ص : ۳۳۲-وسائل الشیعه / ج‏۱۷ / ۸۴ / ۲ باب جواز التکسب بالمباحات و ذکر جمله منها و من المحرمات   ص : ۸۳ -بحار الأنوار (ط – بیروت) / ج‏۱۰۰ / ۴۶ / باب ۴ جوامع المکاسب المحرمه و المحلله  ص : ۴۲

(۸) سید عبدالکریم موسوى اردبیلى، گنجینه آراى فقهى قضایى، مرکز تحقیقات فقهى قوه قضاییه، کد سؤال 68.

(۹) لطف الله صافی گلپایگانی، پیشین، کد سوال 68.

(۱۰) کلیپ سخنان ایشان در اینترنت موجود است.

(۱۱) بخش استفتائات معظم له در سایت ایشان.

۱۶/۱۰/۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
سید کاظم حجت

نظرات  (۱)

ادله محکم و روایات فراوان برای قمه زنی گزافه ای بیش نیست .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی